عشق و ازدواج در سدههای میانه
برگردان: بهاءالدین بازرگانی گیلانی
توسعه و تکامل ازدواج
اشکال نوین ابراز عشق و علاقه که با شروع عصر فئودالی بروز پیدا میکند از جایگاه با اهمیتی در فرآیند رو به دگرگونی احساسات و رسومات جوامع برخوردار میگردد. ابراز عشق در پس زمینه نوعی دگرگونی عمیق که امر زناشوئی در این دوران به خود میپذیرد تکوین مییابد و رشد میکند. به عنوان یکی از عناصر اصلی اصلاحات گرگوریانی، کلیسا امر ازدواج را از وجه ممیزه نوینی بهرهمند میسازد که تا امروزه نیز تقریباً در سراسر اروپا بدون تغییرات عمده حفظ شده است. از یک سو زناشوئی نهایتاً به نهادی تک زنی تبدیل میشود و این زمانی بود که اشرافیت عملاً چند زنی را مرسوم ساخته بود و از سوی دیگر ازدواج به امری غیرقابل فسخ مبدل میشود و تعرض به حریم زنان شوهردار هرچه دشوارتر میگردد. مقر مقدس قاطعانه بر سر این تصمیم باقی میماند که تنها به یک عامل به عنوان مانع ازدواج رسمیت بخشد و آن قرابت خونی است که حریم آن تا نسل چهارم با دقت تمام توسط کلیسا تعیین و کنترل میشود. به این ترتیب زناکاری که با هرچه سخت و دشوار شدن شرایط ازدواج، آشکارا رو به تزاید میگذارد به شدیدترین وجهی مورد تنبیه و مجازات قرار میگیرد.این واقعیت به نظر من حائز بالاترین اهمیت است که ازدواج که تاکنون قراردادی مدنی محسوب میشد هرچه بیشتر و بیشتر به امری مذهبی تبدیل میگردد و تحت نظارت کلیسا قرار میگیرد. پیوند زناشویی «قرار و مداری» از زمانی که کلیسا اعلام رضایت طرفین ازدواج را مقرر میکند سیر قهقرائی در پیش میگیرد و این همه موجبات بهبود موقعیت زن را فراهم میآورد، در حالی که نقش خانواده و مرد در این اثناء بدون تغییر باقی میماند. در قرن دوادهم زناشوئی جزء سلسله شعائر دینی که ترتیبات آن را صرفاً کشیشان تعیین میکنند در میآید. مهمترین ابزار کنترلی برای جلوگیری از ازدواج میان نسَبیّتهای خونی دستورالعمل مصوب سال 1215 چهارمین شورای جامع کلیسایی لاتران بود که براساس آن رسمیت یافتن عقد ازدواج به عنوان یک الزام قانونی باید در کلیسایی که مراسم ازدواج در آن انجام میشود صورت پذیرد. مراسم عزاداری تا مدتهای مدید تماماً در داخل ساختمان کلیسا انجام نمیشد و تا قرن شانزدهم این مراسم عمدتاً در جلوی کلیسا و نه در داخل صحن آن صورت میگرفت.
عشق مؤدبانه
در ارتباط با مناسبات موجود میان زن و مرد، ظهور شکل نوینی از عشق ورزیدن که عموماً از آن به عشق مؤدبانه یا عشق با نزاکت تعبیر میشود و یا در مفهوم دقیقتر به fin ` amor موسوم است توجه ویژهای را به خود معطوف کرد. چنین شکل جدیدی از ابراز عشق و دلدادگی با الگوگیری از رسومات فئودالی متجلی میشود. چنان که رسومات مذکور بر مبنای کرنش و تمکین رعیت در مقابل اربابش شکل میپذیرد. در ارتباط با عشق مؤدبانه این زن یا بانو است که در جایگاه مرد قرار میگیرد، مرد بر او کرنش میکند و عهد وفاداری با او میبندد. درباره پیدایش و مفهوم عشق مودبانه مباحثات زیادی صورت گرفته است. قدر مسلم این که به این موضوع ابتدا از سوی تروبادورهای اوکی (1) پرداخته شده و تحت تأثیر اشعار عاشقانه عرب هم قرار گرفته است، در عین حال من فکر میکنم درباره میزان این تأثیرگذاریها نباید اغراق کرد. این نکته از نظر من حائز اهمیت است که fin ` amor یا در مقیاس خفیفتر عشق مؤدبانه فقط میتواند در خارج از حوزهی زناشویی ایجاد شود و بسط یابد. مصداق بارز چنین عشقی را میتوان در عشق میان «تریستان و ایزالده» (2) سراغ گرفت، عشقی که در تغایر با مبانی کلیساییِ پیوند زناشوئی قرار میگیرد و حتی بعضاً از ویژگی کفرآلوده هم برخوردار است. اما سؤال اساسی این است که آیا عشق مؤدبانه عشقی افلاطونی بود یا به روابط جنسی منحصر میشد و فراتر از آن آیا عشق مذکور عشقی واقعی بود و یا تخیلی و بالاخره آیا در واقعیات زنده و ملموس اجتماعی تکوین مییافت و یا فقط در شعر و ادبیات از آن صحبت به میان میآمد؟ قدر مسلم این است که چنین عشقی در قالب کنش واقعی عاشقانه و احساس حقیقی آن متجلی میشد. با وجود همه این تفاصیل اعتقاد من بر این است که عشق مورد اشاره اساساً از مراتبی آرمانی برخوردار بود و کمتر وجهی ارتکابی داشت، پیش از هر چیز عشقی بود که به حوزههای اشرافی تعلق داشت و در میان توده مردم به ندرت متداول بود.این سؤال نیز مهم و دشوار به پاسخگویی است که آیا عشق مؤدبانه در ارتقاء مقام زن نقش داشته است. در اینجا مایلم بیشتر با نظرات ژان - شارل هوشه (3) و ژرژ دوبی همراه شوم. به نظر هوشه fin ` amor اساساً نوعی هنرمندی به شمار میآید تا بتواند «فاصله با زن را با توسل به کلام حفظ نماید» و دوبی هم گفته است: «استادکاران ایفای این نقش همانا مردان بودهاند». بنابراین عشق مؤدبانه گویا برای بانوی اشرافی صرفاً کرنش و تعظیمی خیالی به ارمغان میآورد. و اما بعداً خواهیم دید که ارتباط این موضوع با مریم باکره و آئین مریمپرستی چگونه بوده است.
درباره عشق مؤدبانه کتابی نوشته شد که با توفیقی عظیم همراه بود. کتاب «درباره عشق Tractatus de amore» توسط آندریاس کاپلانوس (4) در سال 1184 تألیف شده بود و عمدتاً پیرامون عشق داد سخن میداد. میتوان گفت که عشق مؤدبانه و به ویژه fin ` amore بخشی از مساعی مرتبط با متمدن سازی آداب و رسوم بود، فرآیندی که از آن به نام آداب میز یاد میشود.
دانیله رنیر بوهلر (5) fin ` amor را به «عشقبازی غالب بر عیشورزی» تعبیر کرده است. همانگونه که در جای دیگری هم نشان داده شده است اینگونه تمدنسازیها و فرهنگپردازیها باعث شده است که عشق مؤدبانه و با نزاکت زمینههای لازم برای رواج زشتی و وقاحت را هم مهیا سازد، به خصوص وقتی به آثار اولین شاعر بزرگ ویژه این نوع عشق به نام ویلیام آکیتنی (1071-1126) مراجعه کنیم، چنین کیفیتی را در اشعار مذکور مشاهده خواهیم کرد. دنی دو روژه مون (6) هم عشق مؤدبانه را در کتاب مشهوری به «عشق مدرن» تعبیر کرده است. افسانهی تریستان و ایزالده همراه با ادبیات سرشار و غنی و بعضاً موسیقیهای نبوغآمیزی که به دنبال آن خلق گردیدند همگی باعث شدند که ادبیات اینگونه عشقورزیهای با نزاکت تا مدتهای مدید در اروپا زنده و پایدار باقی بمانند.
آبلار و هلوئیز: اندیشمندان متجدد و عشق مدرن
در سلسله این دسته از عاشقانه، زوج مشهوری هم جای میگیرند که به نوبهی خود نوع خاص عشق مؤدبانه و این بار داستان واقعی آن را به معرض نمایش میگذارند: آبلار و هلوئیز. (7) دربارهی زندگانی آبلار فیلسوفی که در کسوت آموزگار و در آستانهی بلوغ مردانه به ورطهی عشق سوزان دختر محصل جوان خود فرو میغلتد و حاصل این عشق تولد پسری است، داستانهای فراوانی شنیدهایم. سرگذشتی که شورانگیزتر و عاطفیتر از آن به تصور نتواند درآمدن و آن اخته کردن آبلار توسط خانواده دوشیزهی جوان در اقدامی تلافیجویانه است و پس آنگاه پناه بردن و عزلت گزیدن عاشق و معشوق هر یک به دیری: آبلار به دیر سن دنی و سن - ژیلدا دو رویی (8) در برتانی و هلوئیز به شامپانی و به صومعه پاراکله (9) که گویا روحالقدس آن جا را متبرک کرده بود. تبادل نامههای فوقالعاده و منحصر به فرد میان این دو دلداده نشان از پایداری عشق میان آن دو تا وقت مرگشان دارد. قصهی آبلار و هلوئیز به برخی سؤالات که معلوم نیست آیا باید آنها را به سطح همگانی تعمیم داد پاسخ میگوید. اما شکی نیست که عشق مدرن در این مورد عشقی جسمانی است و این نکته هم روشن است که چنین عشقی در خارج از حوزهی زناشوئی بسط یافته است. آبلار میخواست روابط خود با هلوئیز را از راه ازدواج قاعدهمند سازد اما در قالب کلماتی به غایت مدرن و هلوئیز نیز از دشواریهایی که یک «روشنفکر» در چارچوبهی زناشویی با آن دست به گریبان است صحبت به میان میآورد. عشق مؤدبانه در این جا با مشکل دیگر قرن دوازدهم مواجه میشود و آن تولد روشنفکری مدرن است. اما پیدایش شکل جدیدی از بیان احساس در قرون وسطی یکی از نوآوریهایی محسوب میشود که تأثیرات عمدهای از خود بر اروپای مدرن برجای میگذارد.بوسه بر لب
پیوندهای عاطفی و حالتهایی که در هر دو مورد عشق مؤدبانه با مناسبات ارباب و رعیتی و فئودالی بروز پیدا میکند حس جدیدی از طرز رفتار و منش در شخص ایجاد میکند که چنین حسی هم به نوبه خود در اروپا نویدبخش آیندهای طولانی و دور و دراز خواهد بود. وقتی که ارباب دستان رعیت را در دستان خویش میگیرد، وقتی که رعیت به ارباب تعظیم و تکریم و به او اعلام وفاداری میکند، وقتی که مرد به معشوقهاش ابراز عشق توأمان با ادب میکند و عهد وفا با او میبندد، همه و همه رفتارهایی است که از چارچوبهای حقوقی و رسوماتی خود خارج شده و در مقیاس وسیعی در تمام سطوح جامعه بسط یافته و جاری شده است. کلمهی وفاداری حاکی از نافذیت بخشیدن پیوندهای جدید شخصی است. در این جا دگرگونی عمیقی در نوع پیوندهای شخصی موجود در جوامع کهن صورت تحقق به خود پذیرفته است. در دوران کهن مهمترین رکن روابط موجود میان دو شخص نوعی وابستگی بود، نوعی اتکاء که یک موکل از طبقات خدمتکاران پائین دستی را به یک ولی نعمت و یک متنفذ پیوند میداد. این سیستم موکلی که در هیچ جا جز در میان تبهکاران و جوامع مافیایی احیاء شدنی نیست با پیدایش عنصر وفاداری از میان رفت، عنصری که در اروپای مدرن، هماهنگی سیستم پایگانی یا رهبری کننده را با فردیت ممکن میسازد. امپراتوری وفا و عشق را بدون اشاره به تقدیر بزرگ اروپایی که رسومات قرون وسطاییاش را حفظ کرده بود ترک نکنیم و آن عبارت از بوسه بر لبان است که ابتدا و طی ادوار دراز میان مردان متداول بود و بعدها رهبران کمونیست اروپای شرقی هم به آن عمل میکردند. بوسه بر لب در بادی امر بوسه صلح و سازش، بوسه ارباب و رعیت بود که بعدها به بوسه عشق بر لبان معشوق تبدیل میگردد.پینوشتها:
1. Troubadour عنوان هر یک از شعرای قرون وسطایی جنوب فرانسه است که به لهجهی محلی معروف به زبان اوک (ok) شعر میسرودند. همقطاران آنان در شمال فرانسه «تروور» خوانده میشدند که اشعارشان به زبان اوئیل (oil) بود. این الفاظ یعنی اوک و اوئیل هر دو به معنی «وئی» یعنی بلی و آری است که به جای آن در جنوب اوک و در شمال اوئیل میگفتند و لذا لهجههای شمالی و جنوبی به ترتیب به نامهای مذکور خوانده شده است. تروبادورها اغلب از طبقهی اشراف بودند. اشعارشان نیز اصولاً اشرافی و از نظر موزونی و هنرمندی ممتاز و مشخص و موضوع عمده آنها عشق رمانتیک بود. مرسوم چنین بود که شاعر تروبادور رامشگر هم باشد و بتواند 6 یا 7 آلت موسیقی بنوازد - مترجم.
2. از داستانهای قرون وسطایی که یکی از دلکشترین داستانهای عشقی است که تاکنون نوشته شده و تریستان یا تریسترم و ایزالده یا ایسولد قهرمانان عمدهی آن هستند. این داستان ظاهراً اصلاً ایرلندی میباشد و در آن تریستان مأمور میشود که ایزالده شاهزاده خانم ایرلندی را برای مارک شاه کورنوال خواستگاری کند ولی در ایرلند تریستان و ایزالده شربتی سحرآمیز مینوشتند و به عشق هم گرفتار میشوند و سرانجام این عشق سوزان به مرگ آنان منتهی میگردد. این داستان به فارسی هم ترجمه شده است - دائرةالمعارف فارسی.
3. Jean-Charles Huchet
4. Andreas Capellanus از نویسندگان موضوعات عشقی در قرن دوازدهم است که از زندگانی او اطلاع دقیقی در دست نیست و همین قدر معلوم است که کتاب «درباره عشق De Amore، را بنا به درخواست دختر بزرگ لوئی هفتم پادشاه فرانسه (از زن اولش الئونور د آکیتن) نوشته و طرفداران زیادی یافته است - مترجم.
5. Danielle Regnier-Bohler
6. Denis de Rougemont
7. Heloise یا الوئیز - مترجم.
8. Saint-Gildas de Rhuys
9. Paraclet
لوگوف، ژاک؛ (1391)، اروپا، مولود قرون وسطی (بررسی تاریخی فرآیند تکوین و تکامل اروپا در قرون وسطی (سدههای 4 تا 16 میلادی)، ترجمهی بهاءالدین بازرگانی گیلانی، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}